نظرسنجی
≡ آیا به نظر شما کارتونیست ها در قبال جامعه وظیفه خود را انجام داده اند ؟



روز جهانی کارتونیست ها
گفتگو با کامبیز درم بخش، همزمان با نمایشگاه جغد آباد
کد مطلب: 1003527 تعداد بازدید: 2009 تاریخ انتشار: 1397/07/28 05:42
چاپ خبر
ارسال
گفتگو با کامبیز درم بخش، همزمان با نمایشگاه جغد آباد

تبریز تونز

گفتگو با کامبیز درم بخش، همزمان با نمایشگاه جغد آباد

 

مریم نظری :

پیش از آغاز گفت و گو، یادآوری می کند: « عیب قضیه همین است که آنقدر این ور و آن ور با من مصاحبه کرده‌اندکه من هر چه را هم به شما بگویم، باز تکراری است. حتی یک فیلم مستند یک ساعت و ۱۰ دقیقه‌ای چند قسمتی هم آقایی به نام«جواد آتشباری»از من و زندگی و کارهایم ساخته است و در آن تمامی زندگی‌ام را گفته‌ام. چندوقت پیش هم نشریه‌« قهوه»،ویژه نامه ای را به من اختصاص داد. این نشریه در شماره‌های قبلی خود هم به کیارستمی و شجریان پرداخته بود. اینطوری است که تقریباً تمامی سایت‌ها، روزنامه ها و مجلات موجود با من مصاحبه کرده‌اند. این مصاحبه ها مخصوصاً وقتی انجام می شود که نمایشگاهی برگزار می کنم و با توجه به اینکه من نمایشگاه زیاد برگزار می‌کنم، مرتب هم با من مصاحبه می‌شود و در این مصاحبه ها معمولاً همان‌هایی که قبلاً از من پرسیده شده ، سئوال می شود. برای همین،مصاحبه‌هایم تا الان خیلی شبیه به هم از آب درآمده است. هرچند باید در نظرگرفت که خواننده‌های نشریات با هم فرق می‌کنند و در این میان، همیشه امکانی برای زدن حرف‌های تازه وجود دارد.»

اینها را که می گوید، برای شروع گفت و گو کمی مردد می شوم و برای اینکه مسیر تازه تری برای پرسش هایم پیدا کنم، بلافاصله از او می پرسم: آیا هیچوقت شده از خود بپرسید:«چرا فلان سئوال از من پرسیده نمی شود؟» و او هم بلافاصله آب پاکی را روی دستم می ریزد و می گوید: نه، چون معمولاً در مصاحبه‌ها گفتن حرف‌ها را بیشتر به اختیار خودم می‌گذارند و عرف معمول سؤال‌ها هم این بوده که:« از کی و از کجا شروع کرده‌ام؟»،«چطور شد کاریکاتوریست شدم؟»و از این قبیل . اینها را که می شنوم، دل را به دریا می زنم و به امید آنکه در میانه گفته ها، ناگفته هایی هم مطرح شود، گفت و گو را آغاز می کنم.

جالب اینجاست که زمان تنظیم این گفتگو مصادف می‌شود با برگزاری نمایشگاه «جغدآباد» در گالری «آ» که در آن استاد «درم‌بخش» و «سهیل حسینی» پس از سالها همکاری و همنشینی با یکدیگر، آثارشان را با محوریت جغد از ۲۰ مهر تا اول آبان به تماشا گذاشته اند .علاقه مندان برای دیدن این آثار می توانند به گالری «آ» واقع در خیابان کریم خان زند، خیابان عضدی ، کوچه ارشد ، شماره ۷ مراجعه کنند.

 

*تفاوت میان کارتون و کاریکاتور در چیست؟شما کدامیک هستید،کارتونیست یا کاریکاتوریست؟

ـ عنوان «کاریکاتور» در قدیم به کارهایی گفته می‌شد که صورت یک شخص در آن به صورت طنزآمیز یا خنده‌دار کشیده می شد. مثلاً اگر این کاراکتر دماغ گنده‌ای داشت در «کاریکاتور» دماغ او را گنده‌تر می‌کشیدند و در آن اغراق می‌کردند. در واقع «کاریکاتور» اغراق ‌گویی در صورت است، اما بعدها جریان‌های دیگری هم به آن راه پیدا کرد. اما «اغراق» یکی از ابزارهای اصلی کاریکاتوریست است.

«کاریکاتور»الان مثل عنوانی کلی شده که همه نوع کاریکاتور را در بر می‌گیرد، مثل موزیک که چندین نوع سبک موسیقی شامل آن می‌شود. کاریکاتور عنوانی است که بخش‌های مختلفی دارد، مثل کاریکاتور ژورنالیستی یا ادیتوریال که در مطبوعات، موضوعات روز سیاسی و اجتماعی را مطرح می‌کند. اما «کارتون» به کاریکاتورهایی گفته می شود که صرفاً فکاهی و طنز‌آمیز و برای خندان و شادکردن مردم است. فیلم‌های کارتون هم که ساخته می شود، در واقع همان «کارتون» ‌هایی است که می‌کشیم ولی حرکت دارد.

فرق «کارتون» با «فیلم کارتون» در این است که کارتونیست (کسی که طراحی کارتون می‌کند) خیلی کوتاه و موجز در یک صفحه و در یک طرح، باید داستان آن کارتون را ارائه بدهد و یک نوع ایجاز در آن است. توضیح اینکه کارتون‌ها خود به دو قسمت تقسیم می‌شوند؛ بعضی از آنها همراه با نوشته است و بعضی از آنها هم نوشته‌ای ندارد و با عنوان «بدون شرح» یا «بدون کلام» خوانده می‌شود و بیننده فقط با دیدن آن تصویر همه چیز را می‌فهمدو مقصود ترسیم کننده اثر را متوجه می‌شود.

کارتون«بدون شرح» به این جهت ارزش دارد که یک زبان تصویری بین‌المللی است و تمامی ملیت‌ها و قوم‌ها می‌توانند آن را بفهمند، البته به شرطی که توسط هنرمند درجه یک، خوب کشیده شده باشد. کارتون «بدون شرح» مثل یک زبان می‌ماند؛ یک زبان تصویری که درکوتاهترین مدت پیام ما را می‌رساند. حال بعضی‌ها به آن «کاریکاتورهای مفهومی» و یا «طرح‌های مفهومی» هم می‌گویند.

این نوع کارتون از این نظر با ارزش است که هر آدمی، ولو این که بی‌سواد هم باشد، می‌تواند آن را بفهمدو همین ویژگی ها ارزش این نوعِ کارتون را بالا می‌برد. البته کارهایی که نوشته دارد هم ارزش خاص خودشان را دارند، ولی این نوع کاریکاتور،کارتون و کاریکاتور ژورنالیستی تاریخ مصرف دارد.کاریکاتورهای ژورنالیستی و ادیتوریال برای موضوعات خاص روز کشیده می شود و ممکن است چند سال بعد، دیگر مفهومی نداشته باشد. اما کارتون و طرح بدون شرحی که خودمن در این دسته قرار می گیرم ، تاریخ مصرف ندارد و برای سال‌ها قابل استفاده است. به عبارتی مثل شعرهای حافظ و خیام و سعدی است که مربوط به زمان خاصی نمی شود و ما سال‌هاست که این شعرها را می‌بینیم و با آنها ارتباط برقرار می‌کنیم و برای همه نسل‌ها قابل استفاده است.

 

* با این تفاصیل، آیا شما خود را کارتونیست می دانید یا کاریکاتوریست؟

ـ همان‌طور که عرض کردم، من در اصل یک کاریکاتوریست هستم و در واقع کاریکاتوریست و ژورنالیست بودنم طی سال‌ها پایه و اساس شیوه کار امروزی‌ام شده است و این هردو به من کمک کرد.یعنی شغل روزنامه‌نگاری باعث شدکه من کارم پربار شود، البته هنوز خیلی چیزها مانده که باید یاد بگیرم. یعنی هیچ هنرمندی هیچوقت تکمیل نمی‌شود و به نظر من، هنر تنها چیزی است که ابتدا دارد ولی انتها ندارد. هنر را همیشه می‌توان یاد گرفت و فقط مرگ هنرمند است که باعث قطع شدن این روند می‌شود . هنرمندان همیشه می‌توانند پیشرفت کنند،آنها همیشه ایده‌هایی دارند که در طول عمرشان نمی‌توانند این ایده ها را اجرا کنند.

با توجه به این‌که کارهایم را فقط با استفاده از خط می کشم، یکی از ویژگی‌های مهم کارهای من، خود ایده‌ها و فکر‌هاست. چون ایده‌یابی کار بسیار مشکلی است و زمانی کار شما جذاب می‌شود که ایده‌های خودتان را داشته باشید و تکراری نباشد. من به مرور زمان و کار زیاد و همچنین دیدن کارهای زیاد فرمول‌هایی را در زمینه ایده پیدا کرده ام و برای همین فکر کردن به ایده برایم کار راحتی شده است و ایده ها در ذهنم است. اگر آدم راجع به همه چیز زیاد فکر کند، به خیلی‌ ایده ها می‌رسد که آدم‌های معمولی نمی‌رسند،

ضمن اینکه کاریکاتوریست‌ها و کارتونیست‌ها نگاهی ویژه‌ هم به همه‌چیز دارند. مثلاً آدم معمولی یک صندلی را یک صندلی می‌بیند ولی من به عنوان یک کاریکاتوریست وقتی به صندلی نگاه می‌کنم در آن خیلی چیزهایی می‌بینم که بقیه آدم‌ها آنها را نمی‌بینند.

به عنوان مثال دریکی از نمایشگاه های اخیرم با عنوان «سورپرایز» که در گالری «ویستا» برپا شد، یک صندلی چوبی را ساخته‌ بودم که یکی از پایه‌هایش در لیوان آب است و این پایه در آب جوانه زده است. به سوژه «صندلی» می‌توان نگاه‌های متفاوتی کرد. مثلاً به نظرم صندلی‌ها هم زن و مرد و بچه دارند. صندلی‌های فرفورژه، خانم و دوشیزه هستند. صندلی‌های معمولی، مرد هستند یا صندلی‌هایی که در رستوران‌ها برای بچه‌ها می‌گذارند، این‌ها همه بچه‌اند.

به نظر من مغازه‌های آنتیک فروشی که در آن صندلی‌های کهنه به فروش می رسد، خانه سالمندان صندلی‌هاست. یا مثلاً صندلی که رویش می‌نشینید و از آن استفاده می‌کنید، وقتِ دعوا، این صندلی‌ را بلند می‌کنید و بر سر یک آدم دیگر می‌کوبید، این صندلی در آنجا تبدیل به اسلحه می‌شود. یا وقتی در جایی باران می‌بارد و صندلی را بالای سرتان می‌گیرید تا خیس نشوید، این صندلی‌ تبدیل به چتر می‌شود. یا وقتی پایه یک صندلی شکسته می‌شود، صندلی را پیش دکترش می‌برند و دکتر آن نجّار است .

نگاه ها و حس‌هایی از این قبیل است که به اشیاء، روح و حس و زندگی می‌دهد. مثلاً در مورد «چتر» ، همه فکر می‌کنند چتر فقط برای باران است، اما می‌توان برای همین چتر ذهنیت‌های دیگری هم داشت و من پنجاه- شصت کاریکاتور فقط برای چتر کشیده ام. مثلاً چتر بدون پارچه کشیده شده برآن، در دستان اسکلتی که آن را بالای سرش گرفته کنایه به نوع چتری دارد که یک اسکلت می‌تواند بالای سرش بگیرد. نوع نگاه‌هایی از این دست خیلی کمیاب است و برای سال‌ها می‌توان با این نوع نگاه روی سوژه ها کار کرد.

 

* هدف از کشیدن کاریکاتور چیست؟ چرا اصلاً کاریکاتور کشیده می‌شود؟

ـ کاریکاتور کشیدن، یک شغل و یک توانائی است که هر کسی هم نمی‌تواند این توانائی را داشته باشد. مثلاً در دنیا تعداد زیادی نویسنده داریم، اما در این میان تعداد طنزنویس ها خیلی کم است؛ برای این که طنزنویسی کار خیلی سختی است؛ همانطور که در دنیا کمدین‌های برجسته ای مثل «چارلی‌ چاپلین» یا بازیگران مطرح پانتومیم مانند «مارسل مارسو» کم داریم، چون کار در زمینه طنز به طور کلی مشکل است. به همین ترتیب کاریکاتوریست های درجه یک و صاحب سبک هم در دنیا انگشت شمارند.

ریشه تاریخی کاریکاتور به یونان باستان بر می‌گردد. در آنجا، تصاویری را پیدا کرده‌اند که چهره‌هایشان معمولی نیست و مثلاً در حال خندیدن هستند.

بعدها در میان هنرمندان نقاش، «فرانسیسکوگویا» نقاشی بود که شروع به کشیدن کاریکاتور می‌کند و طرح‌هایی را می‌کشدکه تا آن موقع کشیده نمی‌شد. چون همیشه نقاش‌ها در خدمت دربار و سلطان بودند و خانواده‌های پولدار به نقاشان پول می‌دادندکه برایشان نقاشی بکشند و به همین دلیل هم این نقاشان هیچگاه نگاه نقادانه و منفی به این قشر مرفه در آثارشان نداشتند.

اما یک دفعه این آقای «گویا» در عین حال که برای درباریان کار می‌کرد و از آنها نقاشی‌های خوب می‌کشید، به یک‌باره شروع می‌کند به کشیدن جنبه‌های منفی و عادت‌های بد این قشر، مثل پرخوری‌هایشان، حرص و آز و حالت‌های شهوانی‌که داشتندو تمامی ویژگی‌های کشیده‌هایش مانند صورت‌ها تغییر می‌کند.

او حتی با رنگ و روغن هم دیگر کار نمی‌کند و شروع به کشیدن طراحی‌های سیاه و سفید خیلی قوی در سبک کلاسیک می‌کند. کاریکاتور هرچه به این سوتر می‌آید ساده‌تر می‌شود.

یک داستان دیگر هم برای به وجود آمدن کاریکاتور هست و قضیه آن به «ماری آنتوانت» و انقلاب کبیر فرانسه باز می گردد. انقلاب کبیر فرانسه که می شود، «ماری آنتوانت» که ملکه بود از کسی می‌پرسد:«چه شد؟ چرا مردم انقلاب کردند؟»

آن شخص هم می‌گوید:«برای اینکه مردم نان برای خوردن ندارند» و بعد «ماری آنتوانت» می‌پرسد:«خُب، چرا کیک نمی‌خورند؟» و همین گفته «ماری آنتوانت» دستمایه‌ای می‌شود برای نقاشان و طنزنویس‌ها که انتقاد از فقر و گرسنگی بعد از انقلاب کبیر فرانسه را با نوشته های طنزآمیز و طرح‌‌های کاریکاتور در مطبوعات آن دوره فرانسه انعکاس دادند.

به این ترتیب است که نخست فرانسه و بعدتر آلمان نقش بزرگی در شکل‌گیری هنر کاریکاتور در زمان «بیسمارک» و همینطور «هیتلر» داشتند. در این میان، کاریکاتوریست‌های فرانسوی خیلی پیشروتر بودند چون شروع به کشیدن خیلی استادانه طرح‌های کلاسیک برای طرح مسائل سیاسی، جنگ و…کردند و در واقع از آنجا بود که کاریکاتور سیاسی باب ‌شد.

 

منبع : شیرین طنز

انتشار یافته: 0 | بررسی نشده: 0 | غیرقابل انتشار: 0
نظری برای خبر فوق ارسال/منتشر نشده است.
پس از ارسال، نظر شما در صورت تائید مدیر سایت بلافاصله منتشر خواهد گردید اما ایمیلتان همیشه مخفی باقی خواهد ماند.

نام: کد عدم هرزه نگاری
» کد تائید:
ایمیل:
نظر شما:
تبلیغات
آخرین مطالب
لینک های مرتبط