طنز سیاه چیست؟
به نظر من تعریف قطعی و کاملی از طنز سیاه وجود ندارد مگر به صورت تئوری و بر روی کاغذ . هیچ مرز مشخصی بین طنز سیاه و سفید،خنده و گریه، هجو یا هزل، کمدی و تراژدی وجود ندارد چرا که زندگی ما آمیخته ای از طنز های سیاه و سفید و وقایع تلخ و شیرین به صورت درهم است. گاه در وسط یک مجلس ختم، ممکنست ما از اتفاق غیر منتظره ای یواشکی به خنده بیفتیم یا بعد از حضور در مجلس سوگواری یک عزیزی، برای شادی روح آن مرحوم!، علیرغم سوگوار بودنمان کلی غذا بخوریم و ماشالا هنوز هم اشتها داشته باشیم ! و یا گاهی درهمان مجلس ختم وعزاداری، وقتی به صاحب عزا - اگر دوست نزدیکمان باشد - بربخوریم ممکنست حین احوالپرسی، ناخوداگاه بپرسیم:چه خبر؟ حالت خوبه ؟
که قاعدتاً چنین پرسشی از یک فرد عزادار و مصیبت دیده، پرسشی نامناسب و بسیار پوچ و بی منطق به نظر می رسد. اما در زندگی هم منطق خاصی وجود ندارد ما مدام برای عزیزانمان یا فرزندانمان جشن تولد برگزار میکنیم و بزرگ شدن سال به سالشان را به فال نیک می گیریم درصورتیکه فرزند یا عزیزمان سال به سال هم به مرگ نزدیکتر می شود! حتا طنز سفید و شاد و خنده محض هم از طنز سیاه و تلخی های زندگی نشات می گیرد .انسان برای این می خندد تا سرنوشت سیاه و غمگینش یعنی مرگ را فراموش یا تحمل کند. زندگی ما سرشار از تناقض ها و طنزهای سیاه و سفید است . گاه بر اثر خندیدن بیش از حد اشگ از چشمانمان جاری می شود گاه از گریه زیاد، دلمان باز می شود و به آرامش می رسیم.خنده و گریه واکنش های احساسی به ظاهر متضادی هستند اما هردو، تسکین بخشند.کار طنز کشف تناقض های زندگی و ایجاد هماهنگی بین آنهاست. نمی توان گفت کار های توپور Toporهمه اش طنز سیاه است و کارهای موردیلوMordillo همه اش طنز شاد..درلابلای طنز های سیاه توپور یا طنز شاد موردیلو هم می توان رگه هایی از طنزهای معکوس سفید یا سیاه یافت.طنز سیاه خط کشی مشخص یا تعریف قطعی ندارد . طنز سیاه یک کالا نیست که در سال فلان توسط یک نفر وارد ایران شده یا اختراع شده باشد! طنز سیاه یک اندیشه و نمادی از نامعقولی و بی منطقی زندگیست که از قدیم الایام حتا در ایران خودمان و در فرهنگ شفاهی و نوشتاری و در ادبیات و اشعار ما وجود داشته که بعدا به فرهنگتصویری ما نیز افزوده شد. اشعار خیام، نوشته های عبیدزاکانی، ایرجمیرزا یا صادق هدایت و... نمونههایی از طنز سیاه در ژانر ادبی هستند. لذا تاریخچه مشخصی نمی توان برای طنز سیاه متصور بود. شاید پیدایش آن به آغاز زندگی بشر برگردد...
.به نظرمن به جای نوشتن و حرف زدن مفصل درباره کاریکاتور و یا کشف تاریخ ورود طنز سیاه به ایران!، بهتر است فقط کاریکاتور بکشیم و بکشیم و درعمل( و نه در حرف) تعر یف و برداشت شخصی خودرا از کاریکاتور و طنز تولید و عرضه کنیم. البته تکنیک و اجرا در کار یکاتور نظیر پرسپکتیو، آناتومی، طراحی، فیگور حرکت و..تا حدودی قابل آموزش وقابل تئوریزه شدن است اما داشتن تفکر و تخیل ساختار شکن و نگاه فلسفی به زندگی از طریق بحث های تئوریک و طولانی(مثل همین بحث و نوشته!) قابل حصول نیست بلکه به مطالعات آزاد کارتونیست، کنجکاوی او در باره زندگی و سرنوشت انسان، نقد رفتار بشری، زیبایی دوستی در کنار تلخ اندیشی، جهان بینی، رسالت ،حساسیت و عشق به نوآوری و نو اندیشی بستگی دارد....
جوادعلیزاده